per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
7
30
10.22059/ijar.2020.78308
78308
Research Paper
برساخت اجتماعی پروبلماتیک حضور داغدیده در گورستان، بهسوی یک نظریۀ زمینهای
The Problematic Social Construction of the Presence of Bereaved People in Cemetery; Towards a Grounded Theory
سیدعلیرضا افشانی
afshanialireza@yazd.ac.ir
1
علی روحانی
aliruhani@yazd.ac.ir
2
نگین نعیمی
negin.naimi1373@gmail.com
3
استاد، گروه تعاون و رفاه اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران.
استادیار، گروه تعاون و رفاه اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران. (نویسندۀ مسئول)
دانشجوی دکتری، گروه تعاون و رفاه اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران.
مرگ همواره بخشی انفکاکناپذیر از زندگی بشر بوده است. بشر برای قابلتحمل ساختن مرگ به مذهب، فلسفه، علم و هنر متوسل شده است. پژوهشهای تاریخی و مردمشناختی، نقش فرهنگ بر واکنش انسانها نسبت به مرگ را تأیید کردهاند. در همین راستا آیینهای خاکسپاری و تدفین که تا حدودی تحتتأثیر فرهنگ و مذهب هستند، بهعنوان نخستین جلوۀ اجتماعی ماتم در به هم پیوستگی شبکۀ حمایتی در کنار داغدیدگان و تسهیل پذیرش فقدان حائز اهمیت هستند. در مقالۀ حاضر برای دستیابی به فهمی عمیق از فرایند حضور و کنشهای داغدیدگان در گورستان، بهعنوان یکی از حوزههای اساسی تاثیرگذار در زندگی آنها و نقش آن در گذر از داغدیدگی، با طراحی نظریۀ زمینهای به گردآوری دادهها از داغدیدگان درجۀ یک، در بستر شهر یزد اقدام شد. بنابراین مصاحبههایی عمیق با داغدیدگان فقدانهای غیرمنتظره، که حداقل چهار ماه و حداکثر چهار سال از فوت عزیز یا عزیزانشان میگذشت، انجام شد. در این مسیر با تحلیل خطبهخط گزارهها در سه فرایند کدگذاری باز، محوری و گزینشی، 24 مقولۀ اصلی و یک مقولۀ هسته تحتعنوان برهمکنش واسازانۀ داغدیده/متوفی در گورستان برساخت شد. پدیدۀ مرکزی این مقاله پروبلماتیک حضور در گورستان بود که داغدیدگان در واکنش به آن، استراتژیهایی متفاوتی را اتخاذ میکردند. برساخت زندگی در گورستان، مکانیسم جایگزینی مکانی خیرات، مدیریت حضور و غیره از جمله استراتژیهای آنها در پاسخ به پدیدۀ مرکزی بوده است. اتخاذ این استراتژیها، پیامدهای منفی و مثبتی همانند تنظیم عواطف، تشدید بیماریها و سازگاری با اپوخه گورستان را برای آنان به ارمغان آورده است.
Death has always been an indiscriminate part of human life. In the present study, the main goal is to achieve a deep understanding about the presence of the bereaved people in the cemetery as one of the fundamental influential areas of their life, their actions there and the role of this presence and actions in dealing with mourning; so by designing the grounded theory, we gathered data from the closest relatives of the deceased in the city of Yazd. Therefore, detailed interviews were conducted with the bereaved people who unexpectedly lost their beloved ones at least four month and at most four years before the date of interviews. By analyzing the propositions line by line in three open, axial, and selective coding processes, 24 main categories and one core category were constructed under the name of deconstructive interaction of the bereaved/dead in the cemetery. The central phenomenon of the research was the problematic of the presence in the cemetery to which the bereaved people responded with different strategies. The constructions of life in the cemetery, the spatial substitution mechanism of charity, the presence management and so on were their strategies in response to the central phenomenon. The adoption of these strategies brought them negative and positive consequences such as emotional regulation, intensification of diseases, and compatibility with the epoché of cemetery.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78308_2e72c93c0c62aaaf17d710f927253fe6.pdf
پروبلماتیک حضور
داغدیدگان
گورستان
مرگ
نظریۀ زمینهای
Problematic of presence
Bereaved People
Cemetery
death
Grounded theory
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
31
55
10.22059/ijar.2020.78309
78309
Research Paper
نقش فرهنگ در شکلگیری خانههای بومی منطقه تالش
The Role of Culture in the Formation of Vernacular Houses in the Talesh Region
محمد محمدزاده دوگاهه
mohammadzadeh1977@gmail.com
1
حسین سلطان زاده
hos.soltanzadeh@iauctb.ac.ir
2
جواد شکاری نیری
shekari@arc.ikiu.ac.ir
3
تیمور آمار
amar@iaurasht.ac.ir
4
دانشجوی دکتری معماری، گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، واحد قزوین، دانشگاه آزاداسلامی، قزوین، ایران
دانشیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
استادیار گروه مرمت و احیای بناهای تاریخی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه بین الملل امام خمینی، قزوین، ایران
دانشیار گروه جغرافیا، دانشکده علوم انسانی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران.
بررسی نقش فرهنگ در شکلگیری خانههای بومی منطقه تالش موضوع پژوهش حاضر است؛ اهمیت این موضوع به این سبب است که به نظر میرسد تاکنون دربارۀ معماری این منطقه پژوهش درخوری انجام نشده است. بنابراین هدفِ این پژوهش شناختِ چگونگی تأثیر عناصر محتوایی فرهنگ منطقه در شکل دهی به فرم کالبدی و سازمان فضایی این خانههاست و پرسش اصلی این است که نقش عوامل فرهنگی در شکلگیری خانههای این منطقه چه بوده است؟ این پژوهش از نوع پژوهشهای کیفی است و در آن از روش تحقیق توصیفی تحلیلی استفاده شده است و گردآوری دادهها، به صورت میدانی و کتابخانهای است. متغیر مستقل این پژوهش فرهنگ و متغیر وابستۀ آن معماری خانههای بومی است. جامعه آماری تحقیق، منطقه تالش و روش نمونهگیری آن سهمیهای است. نتایج تحقیق نشان میدهد که آهنگ تغییرات فصلی و اشغال فضا در فصول سرد سال محدود به اتاق اصلی در طبقه پایین و در ایام نوروز و بهار، فضای ایوان و در تابستان، طبقات بالا و محوطه خانه است. مؤلفههایی مانند وسعت بنا و محوطهِ خانه، نوع، تعداد و مساحت فضاهای خدماتی، نوع تزئینات و مصالح مصرفی و نیز استفاده یا عدم استفاده از استاد کار، در طبقهبندی خانههای بومی منطقه بر اساس طبقه اجتماعی مؤثر است، همچنین با توجه به چارچوب نظری تحقیق، عناصر فضا در این خانهها را میتوان به سه دسته ثابت (داخلی و خارجی)، نیمه ثابت (چیدمان اثاثیه) و متحرک (روابط و آداب سکونت بر اساس جنسیت و سن) تقسیمبندی نمود.
The subject of this study is to investigate the role of culture in the formation of vernacular houses Talesh, which is an important issue since the architecture of this region has not been studied enough. The purpose of this research is to understand how the content elements of the region’s culture influence the physical form and spatial organization of these houses; and the main question is that what was the role of cultural factors in formation of houses? This qualitative research is descriptive and analytical. The data for research collected both in the field and from the available documents. The independent variable of the study is culture and the dependent variable is the architecture of vernacular houses. The statistical population of the research is Talesh and the sampling method is quota sampling. The research results show that space occupancy varies according to seasonal changes; in cold seasons the main room and in Nowruz the porch space are occupied, and during the summer household members move to upper floors or outdoor. Some elements such as the area of building and service spaces, decorations, etc. classify the houses according to social classes, also the spatial elements of these houses can be divided into three groups including fixed, semi-fixed and moving elements.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78309_85adf527ddeff15c0095092e6e5f56d3.pdf
تالش
خانههای بومی
فرهنگ و معماری
معماری بومی
اقلیم و معماری
Talesh
Vernacular Houses
culture and architecture
Vernacular Architecture
climate and architecture
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2019-10-22
9
2
57
81
10.22059/ijar.2019.78311
78311
Research Paper
جایگاه فضاهای اوقات فراغتی تفکیک شدۀ جنسیتی در برساخت هویت دختران: مطالعۀ بوستان نرگس قم
Situation of Gender Segregated Leisure Spaces in Identity Construction of Girls
ناصر فکوهی
1
امیلیا نرسیسیانس
enerciss@ut.ac.ir
2
نفیسه ایمانی
nafiseimani94@gmail.com
3
استاد، گروه انسانشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تهران، ایران.
دانشیار، گروه انسانشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
دانشجوی دکتری، مردمشناسی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تهران، ایران.
این مقاله بر مبنای مفهوم فضا، که به لحاظ اجتماعی با مفهوم قدرت ارتباط برقرار می کند، تدوین شده است. طراحی و برنامه ریزی فضاهای شهری، از جمله تفکیک های فضایی، در جهت کنترل و ادارۀ فضاهای عمومی صورت می گیرد که در کشور ما هدف از این کنترل، حفظ و بازنمایی هویت ایرانی و اسلامی شهرها و شهروندان است. برای پاسخ به این مسئله که استراتژیهای فضایی بر اساس جنسیت- همچون ایجاد فضاهای تکجنسیتی اوقات فراغتی- چه جایگاهی در برساخت هویت شهروندان دارد، ناگزیر از توجه به تنوع مخاطبان فضاهای شهری هستیم. این پژوهش به روش مردمنگاری انجام شده و در آن از فنون مشاهده و مصاحبه بهره گرفته شده است. نمونۀ مورد مطالعه 15 نفر از مراجعه کنندگان بوستان نرگس هستند که در ردۀ سنی 15 تا 20 سال قرار دارند؛ هدف مقاله بررسی نقش و جایگاه بوستان های زنان در زندگی روزمره و هویت دختران است؛ در این مقاله این بوستانها به عنوان بخشی از فضای شهری و در ارتباط با کلیت فضای اجتماعی در نظر گرفته است. با استفاده از تحلیل مصاحبه ها، زندگی روزمرۀ دختران در فضاهای خصوصی و عمومی، نگرش آنها درباره مفهوم جنسیت، و کنش آنها بر اساس این مفهوم بررسی شد. عاملیت دختران در زمینۀ انتظام فضایی در سه گروه پذیرنده، سرکش یا مقاومت کننده و منتقد بازشناسی شد. نتایج تحقیق نشان میدهد که در طراحی فضاهای شهری جنسیتی به مدیریت تفاوت های اجتماعی و توجه به همۀ گروه های سنی، اجتماعی و فرهنگی نیاز وجود دارد.
This paper is based on the interrelated concepts of space and power. Gender segregation of urban spaces is designed to control and manage public spaces that aim to represent Iranian and Islamic identities of cities and citizens. The question of this research is that how spatial segregation strategies affect construction of citizens' identity. The social spaces theory of Lefebvre and the power/resistance of Foucault have been chosen as the theoretical framework of the research. It is an ethnographic research and field data has been gathered by observation and in-depth interviews. We interviewed 10 girls aged 15 to 20 years who were regular users of Narges Park. In these interviews, we considered the park as a part of everyday life spaces of the girls. In the analysis, everyday lifestyle of girls in public and private spaces, their attitudes towards the concept of gender, and their gender-based actions are described. The role of girls in spatial discipline is recognized and categorized in three groups of accepting, rebellious, and critical. The results show that there is a need for social differences management and an inclusive approach to all age, social and cultural groups in designing gendered urban spaces.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78311_75e3b854502891532340202683448c2a.pdf
انسان شناسی شهری
انسان شناسی جنسیت
فضاهای اوقات فراغت
بوستان بانوان
تفکیک جنسیتی
دختران نوجوان
Urban anthropology
gender anthropology
Leisure Spaces
women’s park
Gender Segregation
Adolescent Girls
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
83
106
10.22059/ijar.2020.78391
78391
Research Paper
تحلیل جامعهشناختی و انسانشناختی فعالیتهای اقتصادی بروجنیهای ساکن ایذه (با تأکید نظریۀ حکشدگی ترکیبی)
Sociological and Anthropological Analysis of Economic Activities of Boroujeni people in Ize
منوچهر علی نژاد
m.alinejad@yazd.ac.ir
1
شهرام عالی پور
s.alipoor.1363@gmail.com
2
استادیار، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران. (نویسندۀ مسئول)
کارشناسارشد، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران.
فعالیتهای اقتصادی را تنها با عوامل و مؤلفههای اقتصادی نمیتوان تبیین کرد، بلکه این کنشها و فعالیتها از الگوهای فرهنگی-اجتماعی نیز پیروی میکنند. بنابراین برای بررسی بهتر و جامعتر سطح کیفی فعالیتهای اقتصادی، باید ارتباط آن را با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه در نظر گرفت. با عنایت به تأثیرپذیری فعالیتهای اقتصادی مناطق ایلیاتی از عوامل طبیعی، اجتماعی و فرهنگی، هدف این پژوهش توصیف و تحلیل جامعهشناختی فعالیتهای اقتصادی بروجنیهای مقیم ایذه است. در این پژوهش از رفتار اقتصادی بروجنیهای مقیم ایذه با عنوان «تجار کوچرو» یاد شده و بر اساس نظریۀ حکشدگی ترکیبی کلوستر مورد تحلیل قرار گرفته است. رویکرد نظری در این پژوهش، تفسیری و استراتژی روششناختی مورد استفاده مبتنی بر روش مردمنگارانه بوده است. ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش شامل مطالعه اسنادی، مصاحبه، مشاهده و عکس و حجم نمونۀ مورد نظر 24 نفر از بروجنیهای مقیم ایذه و 6 نفر از بختیاریهای ساکن ایذه (جمعا 30 نفر) هست. با توجه به ماهیت روشی در تحلیل و نتیجهگیری دادهها از توصیف فربه استفاده شده است. نتایج حاصل از توصیف فربه (تبیین) نشان میدهد که وضعیت طبیعی، اجتماعی و جغرافیای فرهنگ ایلی بختیاریها به مثابه بسترهای مناسب به شکلگیری فعالیتهای اقتصادی بروجنیها در ایذه انجامیده و ویژگیهای فرهنگی و اقتصادی بروجنیها و استراتژیهای تجاری آنها به مثابه «تجار کوچرو» نیز به تداوم فعالیتهای اقتصادی آنها در بازار ایذه مدد رسانده است.
The nature of economic activities of a group cannot be explained only by economic factors since these activities reflect social-cultural patterns of their society. Therefore, analyzing the role of social-cultural structures in economic activities is important. The aim of this research is sociological description and explanation of Borojeni people’s economic activities in Ize. In this research, Borojeni people of Ize are called “businessman nomads” and their economic behaviors are analyzed based on mixed embeddedness theory. Theoretical approach of the research is interpretive, its methodology is ethnography and data are collected by reviewing documents, interviews, observations and photography. Sample size is 24 Borojeni and 6 Bakhtiari persons in Ize. Results show that natural, social and geographical characteristics of Bakhtiari tribal culture in Ize have helped the formation of Borojeni’s economic activities; on the other hand, cultural and economic characteristics of Borojeni people and their commercial strategies as “businessman nomads” help them to continue and develop their economic activities.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78391_fa5899663dd50d1878a4cd52d79e5033.pdf
فعالیتهای اقتصادی
بروجنیها
ایذه
حکشدگی ترکیبی
جامعهشناسی اقتصادی
پولانی
گرانووتر
economic activities
Borojeni people
Ize
mixed embeddedness theory
Economic Sociology
Polanyi
Granovetter
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
107
125
10.22059/ijar.2020.78397
78397
Research Paper
کشمکشهای گفتمانی حافظه ـ فراموشی در مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» اثر آزاده اخلاقی
Discursive challenges of memory - forgetting in Iran's contemporary art: Studying photographs of the collection "By an Eyewitness" by Azadeh Akhlaghi
طیبه حسن کاویار
tikaviar@yahoo.com
1
محمدرضا مریدی
moridi@art.ac.ir
2
دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر، دانشگاه هنر، تهران، ایران.
استادیار، دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر، دانشگاه هنر، تهران، ایران.
عکسها چونان اسنادی تاریخی منبعی برای دستیابی به واقعیتهای گذشته هستند و بخشی از آگاهی تاریخی جمعی را شکل میدهند. اما عکس، همچون دیگر رسانهها، تصویری کامل از تاریخ نیست؛ بلکه گزینش شده و برجستهسازی شده است. در واقع، عکسهای تاریخی روایتی جهتداده شده و رسمی از گذشته دارند. از سوی دیگر، این هنرمندان هستند که با درام عکاسانه ساختار خطی روایت رسمی از تاریخ را بر هم میزنند و دوگانۀ حافظه و فراموشی را بهمنزلۀ موضوع اندیشه و بهمثابۀ برساختهای اجتماعی تبدیل به ابزار روشنگری سیاسی میکند. سازوکار سیاست با تأکید بر رویدادهای درخشان به دنبال یادآوری خاطرات قدرت و پیروزی است و شکستهای تاریخی را به فراموشی میکشاند؛ از همین رو است که منتقدان قدرت بر گسستها و فراموشخانههای تاریخ تأکید میکنند. هنرمندان هم در ساخت حافظه و هم در بازسازی خاطرههای فراموششده نقش مهمی دارند؛ چه در ثبت رویدادهای هنری که اوجهای درخشان تاریخ ملت را به فیلم و تصویر تبدیل میکنند، چه با خلق آثار انتقادی که تصویر رو به فراموشی تاریخ را یادآور میشوند. فیلمهای تاریخی، عکاسی تاریخی و نقاشی تاریخی بخشی از این تلاش است. این مقاله به بررسی عکسهای صحنهپردازی شده آزاده اخلاقی در مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» بر اساس تحلیل گفتمان میپردازد. با بررسی استراتژی-های گفتمانی حافظه-فراموشی در این مجموعۀ عکس، سه گونه روایت (فراموششدگان، حذفشدگان و طردشدگان) در تاریخ ایران تحلیل شد و نشان داده شد که هنرمند چگونه با کنش زیباشناختی خود سازوکارهای فراموشی حافظۀ جمعی را بازنگری میکند.
Photographs are the most important medium for memories: as historical documents, images provide powerful sources for approaching events including the ones that took place in the past, and therefore become part of the collective and historical consciousness of a society. By adopting a photographic drama, the artist disrupts the linear structure of the official version of a historical narrative and turns the dualism of memory and oblivion as the subject of thought and social construction into a means of disclosure. By drawing attention to the significant events, power systems seek to make recall the memories of victories and powers and to obliterate the historical failures. That is why the critics of power emphasize on the history’s rifts. Whether by portraying the glorious achievements of a nation in pictures and film or by revoking the forgotten memories through their critical attitudes, the artists play an important role in both formation of memories and reconstruction of forgotten one. Historical movies, historical photography and historical paintings are part of this effort. This study looks into the ‘By an Eyewitness’ collection using discursive analysis, and aims to discover the changes of the background and their effects on formation of ruptures in collective memory.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78397_52202b8b8d1a2bf59a6c1747d4c3c036.pdf
حافظۀ جمعی
ایدئولوژی حافظه
عکس صحنهپردازی شده
تحلیل گفتمان
عکسهای آزاده اخلاقی
Collective Memrory
Ideology of Memory
staged photography
Discursive Analysis. Azadeh Akhlaghi's Photographs
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
127
145
10.22059/ijar.2020.78409
78409
یک مطالعۀ کیفی در باب تأخر ادراکی از ریسکهای محیطی در شهر تهران
A Qualitative Study on the Perceptual Lag of Environmental Risks in Tehran
حمید رزاقی
shr.namin@gmail.com
1
علیرضا محسنی تبریزی
mohsenit@ut.ac.ir
2
غلامرضا غفاری
ghaffary@ut.ac.ir
3
دانشجوی دکتری، گروه جامعهشناسی، پردیس البرز دانشگاه تهران، تهران، ایران.
استاد، گروه جامعه شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
ریسک مفهوم و پدیدهای است که با احتمال خطر و قدرت آسیبرسانی آن در آینده سروکار دارد. رویکرد به ریسک علاوه بر ارزیابی فنی و محاسباتی بر الگوهای فرهنگی و اجتماعی راه میبرد. لذا بر وجه ادراکی و کُنشیِ انسانها تسری مییابد. پژوهش حاضر ارزیابی ذهنی شهرنشینان دربارة ریسکهای محیطی شهر تهران را از منظر سوژههای مطلع هدف مطالعه قرار داد. این تحقیق دادهها را با اتخاذ روش نظریۀ مبنایی و اجرای بیست مصاحبه نیمهساختاریافته از مطلعینِ دارای تحصیلات عالی، طی فرایند نمونه گیری هدفمند و نظری گردآوری کرد و به اشباع نظری و انتظام مفهومی دست یافت. یافتهها حاکی از آن است که از دید سوژهها، شهرنشینان تهرانی از ادراک و کُنش فعال در مواجهه با خطرات محیطی مترتب بر شهر تهران به نحو برجستهای برخوردار نیستند. به طوری که از یک سو در اذهان آنان، ادراک از ریسکهای محیطی چندان تعیّن نیافته است و از سوی دیگر کنش معطوف به ریسکهای محیطی حضور معنادار ندارد و حتی به کنشهای منفعل گرایش دارد. لذا میتوان استنباط کرد که در میان ساکنان شهر تهران فرهنگ ریسک درونی نشده و در اذهان و کنشهای آنان گفتمان ریسک در نمیگیرد. در پایان مدل پارادیمی تأخر ادراکی و کُنشیِ شهرنشینان از ریسکهای محیطی در شهر تهران و ترسیم و تفسیر شده است.
Risk is a concept and phenomenon that will deals with the possibility of danger and the power of harm in the future and belongs to the risks ahead. The approach to risk, in addition to technical and computational evaluation, follows cultural and social patterns. Therefore, it extended to the perceptual and activity aspects of human beings. The present study targeted the mental evaluation of urban dwellers about environmental risks in Tehran from the perspective of informed subjects. This study collected the data by adopting the method of grounded theory and conducting twenty semi-structured interviews of higher education informants during the process of purposeful and theoretical sampling and achieved theoretical saturation and conceptual regulation. Findings indicate that in terms of subjects, urban dwellers in Tehran do not have a significant perception and activity in the face of environmental hazards to the city of Tehran. On the one hand, in their minds, the perception of environmental risks has not been determined much, and on the other hand, action focused on environmental risks does not have a significant presence and even tends to passive actions. Therefore, it can be inferred that there is no internal risk culture among the residents of Tehran and there is no risk discourse in their minds and actions. In the end, the paradigmatic model of perceptual and cognitive retardation of urban dwellers from environmental risks in Tehran has been drawn and interpreted.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78409_1d721aaed6df5737964ebc97347df2e8.pdf
ادراک
ریسکهای محیطی
شهرنشینان تهرانی
تأخر ادراکی
تأخر کُنشی
فقر فرهنگ ریسک
perception
environmental risks
Tehran residents
perceptional lag
activity lag
poverty culture risk
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
147
168
10.22059/ijar.2020.78434
78434
Research Paper
پیادهراهسازی و حضورپذیری فضای شهری بهمثابه رویکرد اجتماعی به مدیریت تردد (نمونه موردی: بازارچه طرخانی تهران)
Creating Pedestrian Routes and Presence in Urban Spaces as a Social Approach to Traffic Management (Case study: Tarkhani Bazaar of Tehran)
علی اکبری
akbari@iausr.ac.ir
1
نیلوفر لطفعلیان
niloofar.lotfaliyan206@gmail.com
2
استادیار گروه معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری، تهران، ایران.
کارشناس ارشد معماری، گروه معماری، دانشکده هنر و معماری، واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
مدیریت تردد در بافتهای تاریخی و فرسوده کلانشهرها یکی از مهمترین معضلات شهری است که با توجه به گستردگی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیط زیستی خود واجد پیچیدگیهای چندلایه است که در صورت عدم برنامهریزی صحیح به معضلات غیرقابلحلی میانجامد. همچنین عدم حضورپذیری فضای شهری منجر به عدم شکلگیری خاطرات فردی و جمعی در میان شهروندان و درنتیجه موجب بیگانگی آنان از شهر شده است. در این پژوهش تلاش شده است تا با توجه به همین ضرورت، در محدودة بازارچه طرخانی تهران، نخست با رویکرد تحقیق کیفی و طرح تحقیق توصیفی-تحلیلی و قیاسی، با احصا معیارها و زیرمعیارهای ساختارهای اقتصادی، کالبدی، محیط زیستی، اجتماعی، معابر و تردد از مطالعات کتابخانهای و سنجش مؤلفههای هندسه معابر، عرض معابر، مبلمان، منظر شهری، کاربریها، نیاز اقشار خاص، حضورپذیری بانوان، احساس امنیت، احساس تعلقخاطر، حجم تردد، طول مسیر، پارکینگ عمومی، سرزندگی اقتصادی، سازگاری فعالیت، زمان فعالیت، فضای سبز، کیفیت محیط و همسازی با محدوده به روش مطالعه تطبیقی و تحلیل دادهها از طریق استدلال استنتاجی، به ارائه راهکارهای عملیاتی مدیریت تردد و انتخاب محور پیاده و تمهیدات ضروری آن اقدام شده است. نتایج حاصل از دادهها نشان داد که در میان ساختارهای بررسیشده، ساختار کالبدی، بیشترین تأثیر و با نرمالسازی معیارها مشخص شد که کاربریها مهمترین سهم را در مدیریت تردد دارد. از میان چهار گزینه انتخابی نیز محور طرخانی مناسبترین محور برای پیادهراهسازی تعیین شد و برای آن راهکارها و طرحهای مدیریت تردد ارائه شده است.
Traffic management in historic and worn-out metropolitan contexts is one of the most important urban problems that has multilayered complexity due to its wide social, economic, physical and environmental dimensions and if not properly planned, it leads to irreversible problems. Due to this necessity, in this research, it has been attempted in the Tarkhani Bazaar of Tehran, first with a qualitative research approach and a descriptive-analytical and deductive research design, operational traffic management solutions and pedestrian axis selection and necessary arrangements have been provided. The criteria and sub-criteria of economic, physical, ecological, social, passages structure and traffic geometry were obtained from library studies. Then components such as roads geometry, roads width, furniture, urban landscape, functions, special needs, ladies' attendance, security feeling, and feeling of attachment to the place, traffic volume, public parkings, economic vitality, activity compatibility and time, landscape and quality of environment were scored. The results show that physical structure has the most significant effect. By normalizing the criteria, land uses has the most important role in traffic management. Among the four possible options, Tarkhani axis was identified as the most appropriate axis for turning into pedestrian passage. At the end, traffic management strategies and plans is presented.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78434_fab7f3ded01cef27bf27e84eb4af25fe.pdf
حضورپذیری فضای شهری
هندسه معابر
ترافیک درونشهری
راهکارهای مدیریت تردد
بازارچه طرخانی تهران
Presence in Urban Spaces
Geometry of streets
Urban Traffic
Traffic Managements
Tarkhani Bazaar of Tehran
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
169
192
10.22059/ijar.2020.78447
78447
Research Paper
مطالعۀ دستبافتههای ایلی و عشایری ایران با رویکرد بومشناسی فرهنگی، با تأکید بر گلیمهای عشایر بختیاری، قشقایی، شاهسون و کُرمانج
Study of Nomadic Handwoven Objects of Iran with the Approach of Cultural Ecology (Case Study: the Killims of Bakhtiari, Qashqaei, Shahsavan and Kormanj Tribes)
محمد افروغ
nashmine_1982@yahoo.com
1
استادیار، گروه فرش، دانشکدۀ هنر، دانشگاه اراک، اراک، ایران
از گذار درک و شناخت فعالیتهای انسان در زیستبومش میتوان به شناخت پدیدههای بومی رسید. از این رهگذر مصداقها و نمونههای مادی فرهنگ از جایگاه ویژهای برخوردار است. این مصداقها بازتابدهنده اندیشهها، آمال و تخیلات از طریق عینیتبخشی است و پندارهای غیرمادی را به شیوههای مادی و در قالب آثاری عمدتاً از جنس هنر بهظهور میرساند. بر این پایه، دستبافتههای ایلی و عشایری ایران و بهطورخاص گلیمبافتهها محملی برای بازتاب باورها، زیستبوم و عناصر آن، ذهنیات، احساسات و تمنیّات درونی بافندگان است. آنها در هر ایل و منطقهای خاص، بر مبنای باورها و روحیات شخصی، فرهنگ و همچنین محیط زندگی را در کنار هم قرار داده و بهعنوان بخشی از هویت ایلی و جمعی در دستبافته خویش با سبک مختص به خود، بازآفرینی میکند. تعامل و همراهی و پیوستگی میان فرهنگ و زیستبوم در عشایر بسیار چشمگیر است. این مقاله بر آن است تا به بازشناسی دستبافتههای عشایری ایران با تکیه بر گلیم چهار منطقه از منظر مؤلفههای فن-شناختی(ریسندگی، رنگرزی، فنون بافت)، زیباشناختی (طرح و نقش، رنگبندی)، مواد اولیه، ساختار فرهنگی و اجتماعی، منابع انسانی تولید (هنرمندان بافنده) را مورد مطالعه و بررسی قراردهد. جامعۀ نمونه و انتخابی در این تحقیق، چهار ایل بختیاری، قشقایی، شاهسون و کرمانج است. نحوۀ انتخاب نمونهها بهواسطه برجستگی ایلهای یاد شده در تنوع و پرکاری و نقشپردازی گلیمها و همچنین اشتراکات در برخی نقوش میباشد. پژوهش حاضر از نوع بنیادین و روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی و جمعآوری دادهها به روش کتابخانهای و میدانی صورت گرفته است.
By understanding human activities in his ecosystem, we can recognize material cultures. It is important to see how thoughts, aspirations and imaginations emerge as cultural materials which are considered as products of crafts and artistic skills. So, nomadic and tribal handwoven products of Iran, especially killims, reflect beliefs, emotions, desires and also ecosystems of people who weave them. There is a wonderful interaction and connection between culture and ecosystem of nomads. The aim of this paper is recognition of nomadic handwoven objects in four main regions of Iran based on technical components (spinning, dyeing, weave techniques) aesthetics (design, coloring), materials, the cultural and social structures, and human resource of production (weaver artists). The case studies of the research are the killims of Bakhtiari, Qashqaei, Shahsavan and Kormanj tribes. The reason of choosing these killims is their significance in nomadic handwoven objects (due to their diversity, motifs and laborious nature) and also their common motifs. The paper is written based on a fundamental research which was conducted by a descriptive-analytical methodology; data collection was done both in field and by reviewing documents.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78447_9532c5ca0f9e1c81ce7f3458a1f5250d.pdf
ایل و عشایر
گلیم
دستبافته
نقش و رنگ
بومشناسی فرهنگی
فن بافت
nomads
Handwoven
killim
Cultural Ecology
motif and color
weaving technique
per
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2020-02-20
9
2
193
209
10.22059/ijar.2020.78458
78458
Research Paper
بازتعریف انسان در مجسمههای جیسون تیلور با رویکرد پسامدرنیته ژان بودریار
Redefining Man in Jason Taylor's Statues by Postmodernist Approach of Jean Baudrillard
الهه پنجه باشی
e.panjehbashi@alzahra.ac.ir
1
استادیار، دانشکدۀ هنر، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران.
در زمان معاصر انسان در مرکز توجه همه امور قرار دارد و از جمله موضوعاتی است که بهطور عمده مورد مطالعه و بازاندیشی قرار گرفته است. عرصۀ هنر معاصر نیز در دهههای اخیر شاهد تحول و تقویت کنشهای اجرایی و خلق آثار با محوریت انسانی بوده است. در زمان معاصر تغییرات بنیادینی در معنای انسان در دورۀ معاصر بروز کرده است و روشهای جدید هنری باورهای انسانی را به چالش میکشد. از منظر ژان بودریار با سیطرۀ نشانهها امر واقع بهطور جدی محو شده است و مرجع حقیقت وجود خارجی ندارد. هدف از پژوهش حاضر مطالعۀ بازتعریف معنای انسان در آثار جیسون تیلور مجسمهساز بریتانیایی با رویکرد انسانشناختی بودریار در دورۀ پسامدرنیته است. در آثار او انسان به صورت شیوارهای تکثرگرا، قالبگیری شده از واقعیت و پنهان در زیر آب خلق شده است که با نظریات بودریار قابل تطبیق است. مفروض پژوهش حاضر تحول معنای انسان و جایگاه آن در پیوند با تغییر صورت بندی اجتماعی انسان در دورۀ معاصر با تأکید بر نظریات بودریار است. محتوای پژوهش حاضر کیفی بوده و بر اساس روششناسی توصیفی – تحلیلی و شیوه گردآوری کتابخانهای صورت گرفته است. نتایج یافتهها حاکی از آن است که حضور انسان در آثار تیلور با نشانههای واقعی بازتولید شده و در جهانی که وجود ندارد، قرار داده شده است. در آثار او انسان با نشانههایی مانند روزمرگی، شیوارگی با بدن، کثرتگرایی است به صورت مجسمههایی در زیر آب در دنیایی وارونه تکثیر شده است. بودریار هنر را موضوعی پنهانی میبیند که مجسمههای تیلور انسانهایی هستند که در اعماق آبها پنهان شدهاند. او انسان را در تکثیر تهی میداند که این تهی بودن در صورت و زندگی منجمد شده انسانهای تیلور به خوبی دیده میشود.
In contemporary times human beings have been at the center of all affairs and are among the subjects which have been largely studied and rethought. Contemporary art has also witnessed the evolution and enhancement of human-centered works of action and creation in recent decades. In modern times, radical changes in human meaning have occurred in the contemporary era, and new artistic methods have challenged human beliefs. From the point of view of Jean Baudrillard (1929- 2007), the realm of the signs has vanished seriously and there is no external reference to the truth. The purpose of the present study is to study the redefinition of human meaning in the works of British sculptor Jason Taylor with the anthropological approach of Baudrillard in the postmodern period. In his works Man is created as a pluralistic object-oriented, reality-shaped and hidden underwater model that is consistent with Baudrillard's theories. The hypothesis of the present study is the evolution of human meaning and its place in relation to the change of human social form in the contemporary era with emphasis on Baudrillard's theories. The content of this research is qualitative and is based on descriptive-analytical methodology and library collection method.
https://ijar.ut.ac.ir/article_78458_9bdb323adb9059b4bd9dcb5cdf6ea077.pdf
انسان
ژان بودریار
تیلور
مجسمه
معاصر
پسامدرن
Human
Baudrillard
Taylor
statue
Contemporary
Postmodern