امروزه بازار و منطق سودمحوری آن به جزئی لاینفک از زندگی بسیاری از انسانها دراکثر کشورهای جهان تبدیل شده است. این وضعیت با به هم پیوستگیها و پیچیدگیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع معاصر درهمآمیخته است و سبکهای جدیدی از داد و ستد را متجلی میسازد که اندیشههای فرهنگی و رفتار اقتصادی خاص خود را همراه میآورد. بهگونهای منطق بازار آزاد در تمامی حوزههای اجتماعی نیز سیطره یافته است. در پژوهش حاضر سعی شده که پیامدهای اجتماعی و فرهنگی منطق سودمحورانۀ این بازار در حوزه شرکتهای بازاریابیهای شبکهای مورد واکاوی قرار گیرد. بررسیهای لازم با بهرهگیری از روش مردمنگاری انتقادی و بر اساس رویکرد پنج مرحلهای کارسپیکن انجام گرفته است. دادههای حاصل هم به صورت اتیک و هم به صورت امیک، از دو تکنیک مشاهده مشارکتی پنهان (یک سال) و مصاحبههای عمیق با شانزده نفر از افراد انصرافی از شرکتهای بازاریابی شبکهای بهدست آمده است. از جمله مضامین (تمهای) اصلی استخراج شده میتوان به حصارکاری، تقویت مهارتهای نفوذ، آموزشهای سختگیرانۀ تکراری، آموزش اقتدارگرایانه، راهبردهای اقناع عامهپسند، جلسات روانشناسی عامیانه، جشنهای تشویقی بجستیک و ویژنتیک، آزادسازی عواطف نامتعارف، کاریزماتیزاسیون اعضای موفق و ... اشاره کرد. بهطور کلی میتوان این نتیجه را بیان کرد که شرکتهای بازاریابی شبکهای با استفاده از فنون و راهبردهای اقتداری/ابزارانگارانه/عامهپسند افراد را برای جذب در این شرکتها اغوا میکنند که در نهایت هدف اصلی آنان، نه سودسازی برای تمامی افراد عضو، بلکه برای حداکثرسازی سود این شرکتهای بازاریابی شبکهای است.