دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2
1
2012
08
22
فضای اجتماعیِ شهر کرمانشاه در دوره قاجار
37
9
FA
یوسفعلی
اباذری
دانشیار گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
yabazari@yahoo.com
سیاوش
قلیپور
استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه رازی کرمانشاه
sia532004@yahoo.com
10.22059/ijar.2012.50649
مقاله حاضر سعی میکند تا سازوکار تولید فضای اجتماعی در شهر کهن کرمانشاه را روشن سازد. از این روی نظریه ”تولید فضا“ هانری لوفبور را به عنوان چارچوب نظری انتخاب و دادهها را براساس فنون بررسی اسناد و مشاهده جمعآوری و تحلیل میکند. در شیوه تولید پیشاسرمایهداری قرن نوزدهم میلادی حیات شهری وابسته به مازاد اقتصادی روستا است و این مازاد به اندازهای نیست که امکان جابهجایی جمعیت و تغییر فضا را ممکن سازد. شکلگیری فضای اجتماعی این شهر متاثر از سهگانه لوفبور به شرح زیر است: الف) بازنمایی فضایِ شهر کهن مبتنی بر کیهانشناسی سلسلهمراتبی اسلامی است که در راس آن پروردگار عالم قرار دارد. نمود بیرونی این امر کالبد فیزیکی شهر اسلامی است که در آن مسجد جامع به عنوان مرکز تلقی میشد. ب) فضای بازنمایی یا فضای زیسته در سه حیطه قابل بررسی است: 1ـ تمایز میان مسلمانان و غیرمسلمانان که خود را به صورت فاصله فیزیکی و فاصله اجتماعی نشان میداد. 2ـ تفکیک جنسی و یا ”محرمیت“ که از طریق معماری سنتی و کالبد محلهها اعمال و سبب شکلگیری فضاهای عمومی و خصوصی میشد. 3ـ تمرکززدایی از شهر و استقلال محلهها که هم از طریق معماری و هم به کمک فتیان و پهلوانان حفظ میگردید. ج) عمل فضایی درون شهر که در شبکهها، معابر، بازار، مساجد و تکایا و عمل فضایی بیرون شهر که در قهوهخانهها، گورستانها، مکانهای مقدس و فضایِ باز خارج از شهر صورت میگرفت.
بازنمایی فضا,فضای بازنمایی,عمل فضایی,مازاد اقتصادی,محرمیت
https://ijar.ut.ac.ir/article_50649.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_50649_38b1ccbc5ad545e749b435b91ccfa4dc.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2
1
2012
08
22
مناسک امانت: آشوب مرگ و آرامش سفر در کشکسرای مرند
59
39
FA
محمدباقر
علیزاده اقدم
استادیار موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تبریز
aghdam1351@yahoo.com
اصغر
ایزدی جیران
استادیار گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
izadi@ut.ac.ir
10.22059/ijar.2012.50650
در منطقه کشکسرای شهرستان مرند در استان آذربایجان شرقی تا دو دهه پیش، تدفین مردگان به شیوه منحصر به فردی بنام تدفین ”امانتی“ انجام میشد. محققان این مقاله با تکیه بر مشاهده مشارکتی و گفتگو با عاملان مناسک ”امانت“ دادههای مربوط را جمعآوری کردهاند. در مناسک امانت، مرده به طور موقتی در اتاقکی در قبرستان قرار میگیرد و چندین سال مورد مراقبت است. سپس در فصل پاییز، استخوانهای باقیمانده برای تدفین دایم توسط نزدیکان مرده به شهرهای مقدسی چون مشهد و قم برده میشوند. ما تلاش کردهایم تا با روش رویکردی مردمنگارانه و با الهام از پندارههای مفهومی شاخه انسانشناسی مرگ این مناسک تحلیل کنیم. تأملات انسانشناختی ما از دوگانه کالبدی قبر امانتی / قبر دائم، دوگانههای اجتماعی و مفهومی زیر را میسازد: 1 ـ گذار اولیه / گذار ثانویه، 2 ـ مکان و عامل اجتماعی / مکان، زمان و عامل قدسی، 3 ـ آشوب مرگ / آرامش سفر. بدین ترتیب، مناسک امانت روایتی از معنای مرگ و حیات کشکسراییها برای ما است. این معنا مبتنی بر دگرگونیهای فضایی ـ زمانی هستند و تأثیرات ذهنی و حسی را نشان میدهند.
امانت,انسانشناسی مرگ,شهر مقدس,قبر امانتی,مرند,کشکسرای,مناسک,مرگ
https://ijar.ut.ac.ir/article_50650.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_50650_2c37f8ac2429058af7606e7af815b50c.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2
1
2012
08
22
کلیفورد گیرتز، از پوزیتیویسم تا انسانشناسی تفسیری
84
61
FA
احمد
نادری
استادیار گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
ahmad.naderi@fu-berlin.de
10.22059/ijar.2012.50651
کلیفورد گیرتز و میراث فکری وی یکی از برجستهترین رویکردهای نظری، نه تنها در انسانشناسی، بلکه در علوم اجتماعی و علوم انسانی معاصر است. برنامه نظری گیرتز در انسانشناسی را میتوان از خلال سنتهایی که پایههای اصلی تفکر وی را تشکیل میدهند درک، تجزیه و تحلیل نمود. گیرتز با تلفیق سنت ایدهآلیسم آلمانی و رویکردهای هرمنوتیک قارهای؛ با میراث فکری وبر و پارسونز در جامعهشناسی؛ رویکرد فلسفه تحلیلی ویتگنشتاین؛ و مهمتر از همه سنت انسانشناختی مطالعات میدانی، مشاهده مشارکتی و اتخاذ رویکردهای اتیک در این حوزه؛ به پایهگذاری سنتی اهتمام ورزید که سبب چرخشی پارادایمی، در مجموعه علوم اجتماعی گردید. این مقاله، به بررسی رویکرد روشی گیرتز در حوزه انسانشناسی، با تاکید بر دو کار عمده وی، یعنی <em>تفسیر فرهنگها</em> و <em>صورتبندی مجدد تفکر اجتماعی</em> پرداخته است و از خلال بررسی سنتهای فکری موثر و همچنین زمینه اجتماعی تفکر وی، سعی در به دست دادن خوانشی کلی از دیدگاه روشی وی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی بهطور کل و انسانشناسی بهطور خاص دارد.
انسانشناسی تفسیری,فرهنگ,توصیف فربه,متن بودگی کنش اجتماعی,روششناسی پوزیتیویستی
https://ijar.ut.ac.ir/article_50651.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_50651_91dc5822b7d89d8f208da952ada08cc7.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2
1
2012
08
22
بررسی فرهنگ حاشیهنشینی و موقعیت تحصیلی دانشآموزان مطالعه موردی: منطقه حصار خط چهار شهرستان کرج
110
85
FA
شایسته
مدنی
دانشجوی دکتری فرهنگی گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
shayesteh.madani@gmail.com
10.22059/ijar.2012.50652
حاشیهنشینی یک پدیده شهری مربوط به دهههای اخیر است که به علت مسائل و مشکلاتی که برای ساکنین این مناطق و دیگر شهروندان به وجود میآورد، مورد توجه پژوهشگران علوم اجتماعی قرار گرفته است. بررسی انسانشناختی این پدیده با استفاده از روش کیفی و رابطه آن با موقعیت تحصیلی دانشآموزانی که در این مناطق زندگی میکنند، مسئله اصلی این تحقیق بوده است. منطقه حاشیهای ”حصار خط چهار“ واقع در شهرستان کرج برای دستیابی به هدف پژوهش یعنی شناخت ویژگیهای مختلف فرهنگ حاشیهنشینی و در ارتباط با موقعیت تحصیلی با استفاده از نگرش از ”درون“ و به صورت عمیق انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد وضعیت خانواده و ثبات آن در میزان و کیفیت تحصیل فرزندان بسیار موثر است. ولی این ثبات در تعداد کمی از خانوادهها وجود دارد، خانوادههایی که از ساکنان قدیمی منطقه هستند و ثبات درونی خود را حفظ کردهاند، از انگیزههای لازم برای تشویق فرزندان به ادامه تحصیل برخوردارند. ولی. بیشتر خانوادهها تحت تاثیر شرایط نامناسب محیطی و اجتماعی منطقه قرار داشته و به همین دلیل میزان افت تحصیلی در میان فرزندان بسیار بالا است.
افت تحصیلی,ثبات خانوادگی,حاشیهنشینی,فقر اقتصادی,فقر فرهنگی
https://ijar.ut.ac.ir/article_50652.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_50652_b0bce1f09090a4ddd51d9eba5ba2de28.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2
1
2012
08
22
دوره اول تل آتشی، فرهنگ نوسنگی پیش از سفال و معماری آن در چشمانداز جنوب شرق ایران
148
111
FA
عمران
گاراژیان
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه نیشابور
ogarazhian@gmail.com
مسعود
رحمتی
کارشناس ارشد باستانشناسی دانشگاه هنر اصفهان
m.rahmatii@yahoo.com
10.22059/ijar.2012.50653
تل آتشی استقراری دارای آثار فرهنگ نوسنگی پیش از سفال در جنوب شرق ایران است. این استقرار در حدود 30 کیلومتری شرق شهر جدید بم و در کناره غربی لوت جنوبی واقع شده است. امروزه لوت جنوبی یکی از خشکترین کویرهای کره زمین است اما وجود آثار گسترده در این ناحیه نشان میدهد که احتمالاً چشمانداز طبیعی منطقه در پیش از تاریخ با زمان معاصر تفاوت داشته است. پژوهش باستانشناختی در تل آتشی طی چند مرحله شامل بازدیدهای مقدماتی، بررسیهای باستانشناسی، نمونهبرداری و لایهنگاری انجام شده است. یافتههای باستانشناسی، اکثرِ معرفهای فرهنگ نوسنگی پیش از سفال شامل ساختارهای معماری در بافتار اصلی، ابزارها و دستینههای سنگی، پیکرهها، اشیاء گلی و ظروف سنگی را نشان داده است. این مقاله یافتهها و دادههای باستانشناسی دوره اول استقرار در تل آتشی را ارائه میکند. براساس لایهنگاری انجامشده دوره اول شامل یازده مرحله است. کفهای استقراری به دلیل محوریت موضوع معماری مبنای تفکیک مراحل قرار داده شدهاند. چشمانداز طبیعی منطقه و تاثیر آن بر معماری دوره اول استقرار موضوع بحث و بررسی مقاله است. دوره اول تل آتشی معرف فرهنگ نوسنگی پیش از سفال در جنوب شرق ایران است. این فرهنگ تا کنون ناشناخته بوده است. در توالی فرهنگهای پیش از تاریخ جنوب شرق ایران دوره اول استقرار در تل آتشی به عنوان فرهنگ پیش از سفال قبل از لایه صفر در تل ابلیس در نظر گرفته میشود. گاه نگاری پیشنهادی برای این دوره سدههای پایانی هزاره ششم و نیمه اول هزاره پنجم پیش از میلاد است.
تل آتشی,جنوب شرق ایران,فرهنگ نوسنگی پیش از سفال,معماری
https://ijar.ut.ac.ir/article_50653.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_50653_63d5625537b1f13c68a6bf511066f645.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2
1
2012
08
22
نگارههای زندگی ایلات ارسباران در مفروشی به نام وَرنی
166
149
FA
مینو
امیرقاسمی
استادیار موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تبریز
فتانه
حاجیلو
دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه اصفهان
fhajiloo@yahoo.com
10.22059/ijar.2012.50654
ایلات آذربایجان با تولید دستبافتههایی بینظیر که ارزش و اعتبار خاصی در میان تولیدات صنایعدستی ایران دارد، جایگاه ویژهای را در زمینه تولید مفروش به خود اختصاص میدهند. ورنی از جمله مفروشهای تختباف این منطقه است که با نگارههایی خاص برگرفته از شرایط طبیعی منطقه، فرهنگ بومی، باورها و اعتقادات تولیدکنندگان آن، در طرحها و رنگهای گوناگون بافته میشود. مقاله حاضر براساس نتایج طرح پژوهشی در زمینه بررسی دستبافتههای ایلات آذربایجان شرقی در صدد است تا نشان دهد تفاوت در شیوه زندگی، خلاقیتهای فردی و پیشینه قومی ایلات، محصولات آنان را از سایر تولیدات مشابه متمایز میکند. یافتهها همچنین حاکی از آن است که نگارههای ورنی دارای زبانی نمادین است، نمادهایی که در گذشته برای آگاهی دادن، ایجاد ارتباط و شرح ایدهها به کار میرفتهاند. در طول زمان تعدادی از علائم با مفاهیم و معانی پنهان به شکل اندوختهای رمزگونه در جهان نمادهای ایلات وارد شده است که انعکاسدهنده کلیت زندگی، آمال و آرزوهای بافندگان آن است.
ارسباران,ایلات آذربایجان شرقی,تختباف,عشایر شاهسون,ورنی
https://ijar.ut.ac.ir/article_50654.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_50654_e318b1b2167e76cc04ad42c1a52ce12d.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
2
1
2012
08
22
ریختشناسی و تحلیل اسطورهای قصه عامیانه دختر و درخت کنار
187
167
FA
کتایون
نمیرانیان
استادیار بخش زبانهای خارجی و زبانشناسی دانشگاه شیراز
knamiranian@rose.shirazu.ac.ir
آزاده
وطنپور
کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه شیراز
azvatanpour@gmail.com
10.22059/ijar.2012.50655
قصههای عامیانه بخش مهمی از فرهنگ عامه را تشکیل میدهند که به دلیل دربرداشتن گنجینه عظیمی از دانش فرهنگی از ارزش بالایی برخوردار هستند؛ به ویژه آن دسته که هنوز به صورت شفاهی توسط مردم روایت میشوند، بستری مناسب برای مطالعه بن مایههای اسطورهای فرهنگ یک منطقه و نیز بررسی کهنالگوهای جمعی و قومی را فراهم میسازند. دست یافتن به الگویی کلی برای بررسی قصهها در صورت پژوهش عمیق و علمی در دادههای گردآوریشده میسر میگردد. در این مقاله، یکی از رایجترین قصههای عامیانه بخش اوز واقع در استان فارس، براساس روش پگاه خدیش که بر پایه الگوی پیشنهادی پراپ برای قصههای ایرانی تنظیم گردیده، ریختشناسی شده است و سپس با رویکرد نمادشناسی اسطورهای مورد تحلیل قرار گرفته است. نویسندگان این مقاله بر آن هستند تا ضمن ارائه الگویی پیشنهادی برای تحلیل و بررسی قصههای عامیانه، نشان دهند که چگونه میتوان از درون یک قصه به ظاهر ساده که در نقاط دورافتاده و توسط مردم عامه گفته میشود، الگوها و بنمایههای متعدد و متنوع اسطورهای را استخراج کرد و از این راه در شناخت نقاط مبهم اسطورهها و نیز نمادها گام تازهای برداشت.
اوز,درخت,قصۀ دختر و درخت کنار,قصۀ عامیانه,کوپید و پسیکه,کوزه
https://ijar.ut.ac.ir/article_50655.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_50655_fdf66b8dbb62d99193d470fe57c23776.pdf