دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
7
2
2018
02
20
تحلیل تاریخی روایتها از کنش اقتصادی در ایران
7
23
FA
علیاصغر
سعیدی
گروه برنامهریزی اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
saeidi@ut.ac.ir
10.22059/ijar.2018.69467
هدف اصلی این مقاله توصیف اهمیت متنهای شنیداری، روایتها و مجموعههای تاریخ شفاهی در تحلیلهای تاریخ اقتصادی ایران است که با تکیه بر روایتهای شفاهی موجود در مباحث اقتصادی نشان میدهد تا چه اندازه این روایتها میتوانند برخی موضوعات مبهم اقتصادی را در تاریخ اقتصادی ایران روشن کنند. روایتهای صنعتگران، تجار، تکنو کراتها و کارآفرینان نه تنها به بیان مسائل و موضوعات جدیدی برای تحقیق بیشتر پرداختهاند، بلکه روایتهای جدید تحلیل موضوعاتی که پروندهشان بسته شده را باز کردهاند. به علاوه چون توصیف و تحلیل تاریخ اقتصادی میتواند از شرح تحولات اجتماعی و سیاسی سود ببرد سایر مجموعهها و روایتهای شفاهی نیز به غنی کردن این گونه تحلیلها کمک کردهاند. این مقاله از میان موضوعاتی که روایتهای موجود به تحلیل عمیق آن در تاریخ اقتصادی ایران کمک کردهاند به روشن شدن نقش و ویژگیهای بنگاههای خانوادگی در ایران و جایگاه کنشهای غیراقتصادی کنشگران و فعالان اقتصادی، اعم از تجار و صاحبان صنایع، در فعالیتهای بیشینه ساز آنها پرداخته است. روایتها نشان میدهند بنگاههای خانوادگی به علل و دلایل مختلف از جمله توجه به حفظ پیوندهای خانوادگی بیش از یافتن راههایی برای گسترش فعالیتهای اقتصادی و بیشینهساز، اعتماد به اعضای عضو بیش از اعضای غیرعضو و گسترش اعضای خانواده، به نسل دوم منتقل میشوند. همچنین این مقاله بر اساس برخی روایتهای شفاهی نشان داده است که کنشهای خیرخواهانه و مسئولانه اجتماعی در کنار فعالیتهای منفعتجویانه آنها گسترش یافته است.
بنگاه خانوادگی,تاریخ شفاهی,کنش اقتصادی,کنش خیرخواهانه,مسئولیت اجتماعی,متنهای روایتی
https://ijar.ut.ac.ir/article_69467.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_69467_648ef6b283cd2b41c02285b7b8680426.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
7
2
2018
02
20
نقش گروه های اجتماعی-فرهنگی در شکل گیری کوی های مسکونی دوره پهلوی دوم در تهران
25
49
FA
سیده مهسا
کامی شیرازی
گروه معماری، دانشکده هنر و معماری واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
st_m_kamishirazi@azad.ac.ir
حسین
سلطان زاده
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
h72soltanzadeh@gmail.com
فرح
حبیب
، دانشکده هنر و معماری واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
f.habib@srbiau.ac.ir
10.22059/ijar.2018.69468
افزایش جمعیت، کمبود زمین و شیوههای معماری نوین، طراحان را به ساخت مجتمعهای مسکونی سوق داد. در ایران ساخت کویهای مسکونی برای اقشار مختلف اجتماع از دورهی پهلوی دوم آغاز شد. رابطه بین بنیانهای اجتماعی و فرهنگی قشر ساکن در مجتمعهای مسکونی و معماری مسکن از مسائل اساسی است که عدم توجه به آن میتواند فعالیتهای ساکنان را مختل نماید. هدف پژوهش بررسی نقش گروههای اجتماعی-فرهنگی در چگونگی شکلگیری کویهای مسکونی دوره پهلوی دوم در تهران است. گروههای اجتماعی- فرهنگی در شکلگیری فضاهای شهری و به تبع آن معماری نقش داشتهاند. این پژوهش چگونگی این تأثیرگذاری را به روش تاریخی-تفسیری تحلیل میکند. منابع اطلاعاتی، مطالعات کتابخانهای و اسنادی بوده و نمونه کویهای مسکونی پهلوی دوم در تهران بر اساس گروه اجتماعی- فرهنگی ساکنان آن اعم از کارگری (پایین)، کارمندی (متوسط) و مرفه (بالا) گزینش شده و با توجه به شاخصهای اجتماعی-فرهنگی مسکن مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحولات دوره پهلوی دوم و ویژگیهای فرهنگی معیشتی ساکنان کویهای مسکونی بر معماری خانهها تأثیر گذاشته است. در مسکن گروههای پایین با درآمد کم، برنامههای دولتی و توان مالی اندک ساکنان باعث بروز سادگی در شکلگیری فضاهای مسکونی و کاهش کمیت و کیفیت شاخصهای اجتماعی- فرهنگی مسکن شده است. در مسکن گروههای متوسط و مرفه تحول در طرح خانهها به صورت دوبلکس نمایانگر تمایز اجتماعی این گروه بوده و شاخصهای کمی و کیفی مسکن افزایش یافته است.
پهلوی دوم,فرهنگ معیشتی,قشر کارگر,قشر متوسط,قشر مرفه,کوی مسکونی,گروه اجتماعی فرهنگی
https://ijar.ut.ac.ir/article_69468.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_69468_384073023db42f4004e5171df8b4e0d8.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
7
2
2018
02
20
نانسی شپرهیوز و موقعیت بدن در عصر جهانی شدن
51
70
FA
منیژه
مقصودی
گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
maghsudi@ut.ac.ir
سید محمد
چاووشی
گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
mo.chavoshi@ut.ac.ir
10.22059/ijar.2018.69470
هدف این مقاله تحلیل موقعیت بدن در عصر حاضر از دیدگاه انسانشناس پزشکی نانسی شپر هیوز است. به دنبال رشد سریع علم و فناوری از اواسط قرن بیستم و پس از آن، فرایند جهانی شدن و تحولات بنیادی در پزشکی مدرن تأثیرات شگرفی بر موقعیت انسان و بدن او نهادند و پیامدهایی چون دستکاری بدن به کمک فناوریهای پیشرفته پزشکی، پزشکی شدن زندگی و جامعه، بیگانگی انسان از بدن خودش، نزول موقعیت بدن و اجزای آن و کالا شدگیاش در بازارهای ملی و جهانی همواره واکنش متفکرین در حوزههای مختلف به ویژه انسانشناسی پزشکی را به همراه داشته که با مردمنگاریهای کاربردی، سیاسی و انتقادی خود موضعی فعال نسبت به این وضعیت در پیش گرفتهاند. این یک مطالعه اسنادی است که دادههای خود را عمدتاً از آثار و آرای نانسی هیوز با تأکید بر موضوع کالا شدگی بدن در بازارهای جهانی به دست آورده و آنها را مورد تحلیل قرار داده است. از مهمترین یافتههای این مطالعه این است که تقدم امر اخلاقی بر امر فرهنگی و اجتماعی به عنوان یک پیشفرض فلسفی، نانسی هیوز را به سمت انسانشناسی انتقادی، سیاسی و ستیزهگر در اعتراض آشکار نسبت به موقعیت بدن در عصر سرمایهداری جهانی شدهٴ متأخر سوق داده است. مقایسه انسانشناسی انتقادی با انواع مرسوم و سنتی انسانشناسی کاربردی این سؤال اخلاقی را مطرح میکند که وظیفه واقعی انسانشناس و مردمنگار در عصر حاضر چیست؟ آیا باید بیطرفانه به تهیه مردمنگاریهای کاربردی بسنده کند یا اینکه در صورت لزوم قضاوت اخلاقی کند و گزارشها تحلیلی و انتقادی خود را در جهت تغییر و اصلاح وضع موجود تنظیم نماید؟
انسانشناسی انتقادی,انسانشناسی پزشکی,بدن,جهانی شدن,کالا شدگی,کالبدیافتگی,نانسی هیوز
https://ijar.ut.ac.ir/article_69470.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_69470_ef6b842dfcd39bb3a5bf7a0115b88c1d.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
7
2
2018
02
20
بررسی عوامل اجتماعی - فرهنگی مؤثر بر کندی روند نوسازی و بهسازی بافت فرسوده شهری مطالعه موردی جمعیت ساکن در بافت فرسوده منطقه 12 شهر تهران
71
92
FA
یعقوب
موسوی
دانشیار جامعه شناسی دانشگاه الزهرا
y.mousavi91@alzahra.ac.ir
محمد
قاسمی
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی
ghasemi_siani@yahoo.com
انور
مصطفوی
دانشجوی دکتری
anvar.mostafavi@yahoo.com
10.22059/ijar.2018.69471
مطالعه شهر نیازمند پرداختن به ابعاد اجتماعی- فرهنگی بافت و محیط اسکان و فعالیت شهری همزمان با رویکرد فیزیکی و یا کالبدی- فضایی است. قبل از هرگونه مداخله و مشارکت در بافت کالبدی شهر ضروری است منضمات اجتماعی و فرهنگی پیوست بدان نیز مورد تحقیق قرار گیرد. با اتخاذ رویکرد اجتماعی و فرهنگی به شهر، مسئله ساختن شهر به چگونه ساختن و برای چه کسانی ساختن تغییر پیدا میکند و توجه از ساختارها به کارکردها معطوف میشود. این مقاله درصدد است با تأکید بر زمینههای اجتماعی – فرهنگی مؤثر بر روند نوسازی بافتهای فرسوده به علل و چرایی تأخیر در این فرایند در کلانشهر تهران و هسته مرکزی یعنی منطقه 12 بپردازد. پژوهش به شیوه کیفی و با استفاده از روش متداول توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. نمونهگیری جمعیت ساکن در نواحی تعریفشده بافت فرسوده منطقه 12 به صورت هدفمند و نظری انجام پذیرفته است. با کاربرد روش گراند تئوری و 16 نمونه مصاحبه عمیق با ساکنین و مدیران شهری و کارشناسان اجتماعی و فرهنگی؛ ارزشها و هنجارهای پشتیبان و یا بازدارنده در مشارکت شهروندان در روند نوسازی مورد تحقیق قرار گرفته و سپس به کمک مقولههای تعیینشده موارد کدگذاری و مفهومسازی شد. نتایج حاصل نشان میدهد که سیطره انگیزههای اقتصادی و کسب سود عامل مهم در کاهش اعتماد اجتماعی در بین شهروندان و مانع عمده در مشارکت نوگرایانه در فرایند نوسازی است. این عوامل در کنار فقر، سالخوردگی و مهاجرپذیر بودن بافت فرسوده و عدم نهادسازی توسعهیافته عامل عمده در کاهش کیفیت زندگی در بافت و موجب تأخیر در سرعت و رشد فعالیتهای نوسازی بوده است.
بافت فرسوده شهری,تهران,زمینه اجتماعی و فرهنگی,سنتگرایی,نوسازی و بهسازی شهری
https://ijar.ut.ac.ir/article_69471.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_69471_e777deaf9f3ed521eb868d85424708cf.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
7
2
2018
02
20
تحلیل ساختاری آیینهای اسب چوبی و کوسه برنشین در ایران و پیوند آن با آیینهای فرهنگ هند و اروپایی
93
115
FA
بهار
مختاریان
دانشگاه هنر اصفهان، دانشکده هنر ادیان و تمدنها
bmoktarian@yahoo.com
تهمینه
واعظ شوشتری
کارشناس ارشد پژوهش هنر از دانشگاه هنر اصفهان
tvs_a@yahoo.com
10.22059/ijar.2018.69473
نوشتار پیش رو بر آن است تا پس از معرفی چند آیین نمایشی و ردهبندی فقرهها و کنش نمادین آنها در ایران، به تجزیه و تحلیل ساختار مشترک این آیینها و پیوند آنها با جشنها و آیینهای زمستانی رایج در فرهنگهای هندواروپایی بپردازد. آیین اسب چوبی و کوسه برنشین، به عنوان آیینهایی با بیشترین ویژگیهای مشترک نزد اقوام هندواروپایی، موضوع اصلی و عمده این نوشتار است و تلاش میکند تا به این پرسش پاسخ دهد که شباهتهای بسیار این آیینها نمود کدام ساختار مشترک است و فهم معنا و کارکرد اجزا و مؤلفههای نمادین این ساختار چگونه ممکن است. راهنمای اصلی این تلاش، کوششی است در پیروی از الگوی تحقیق دومزیل در کتاب <em>مسئله سنتاروسها</em> و روش اسطورهشناسی تطبیقی نو. بر این اساس میکوشیم با توجه به ویژگی بسیاری از آیینها و جشنهای هند و اروپایی در آغاز و پایان زمستان، بسیاری از کنشها و ابزارهای نمادین مشترکی که نزد اقوام اروپایی در اجرای این آیینها مشترک است، با توجه به جهانبینی آنها در پیوند با ارواح نیاکان و نیروهای مخرب در زمستان تحلیل کنیم. هدف این نوشتار تنها نشان دادن پیوند و نسبت بسیاری از آیینهای ایرانی با دیگر آیینهای اقوام هند و اروپایی نیست، بلکه کوشش اصلی این مقاله معطوف به طبقهبندی آیینهای ایرانی بر بنیاد ساختار مشترک فرهنگ هند و اروپایی و درک معنای آنهاست.
اسب چوبی,اسطورهشناسی تطبیقی نو,تحلیل ساختاری,ژرژ دومزیل,کوسه برنشین
https://ijar.ut.ac.ir/article_69473.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_69473_cd7df79b52c26c5e991d7679a0ac82e5.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
7
2
2018
02
20
مدیریت «خیال» و «خاطره» در فرایند طراحی معماری
117
133
FA
علی
اکبری
0000-0002-0463-8947
گروه معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری
akbari.iausr.ac.ir@gmail.com
محمدمنصور
فلامکی
استاد گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
mansourfalamaki@hotmail.com
10.22059/ijar.2018.69474
مسئله «عملکردها»، «فعالیتها» و «برنامهریزی کالبدی» از یک سو و خلق شکلی متهورانه و خارقالعاده از سوی دیگر، آنچنان به مسئله اصلی طراحی محیطهای انسانی در دانشکدههای معماری و نیز فضای حرفهای تبدیل شده است که پرسش از فرایند طراحی و ماهیت آن، صرفنظر از محصول، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با پذیرش اینکه خلق محیط زندگی انسانها، امری است میاندانشی، چندلایه و پیچیده، ناظر به گذشته، حال و آینده و معطوف به بستر تاریخی-فرهنگی-اجتماعی-اقتصادی-سیاسی سیاق طراحی، پرسش از ماهیت فرایند طراحی، مؤلفههای آن و تعریف معماری مطلوب، آن هم در زمانهای که بیشتر مسیر طراحی به دست رایانهها سپرده شده است، اهمیت فراوانی مییابد. در این پژوهش که به روش کیفی تحلیل گفتمان انجام شده است، الگویی از مسیر فرایند طراحی محیط انسانی ارائه میشود که هم در مسیر اقدام به کنش طراحانه و هم در خلق محصول و نیز در بهرهبرداری و مواجهه با پدیده ساختهشده، ضمن پاسخگویی به نیازهای فیزیکی کاربران و حتی نیازهای روانی آنان از حیث مطلوبیت پاسخدهی به انتظارات، زمینه انطباق پروژه با کهنالگوهای ذهنی، خاطرات و قوه متخیله مخاطبان را فراهم آورد و گام مؤثری در خلق محیط مطلوب بردارد. نتایج نشان میدهد که معیارهای تشخیص پاسخ مسئله طراحی، پنج ساحت را در برمیگیرد: ۱. ارزش (معنا): احترام به ارزشهای وجودی جامعه، تعالی آنها. ۲. خلق ارزشهای جدید: مبتنی بر ارزشهای موجود و احصای آنها از عالم خیال. ۳. پیمودن مسیر فرایند طراحی: تا آخرین مرحله در مسیر ارزشهایی که ذکر شد. ۴. مشارکت عمومی در فرایند طراحی: دخیل کردن جامعه و عالم خیال و خاطرات آنان در فرایند طراحی و رسیدن به طراحی پدیده جدید. ۵. حفظ کیفیت در طی زمان تا اجرای کامل پروژه.
اسطوره و معماری,حل مسئله طراحی,سده بیستویکم,طراحی معماری,فرایند طراحی معماری,مدیریت خیال و خاطره
https://ijar.ut.ac.ir/article_69474.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_69474_4334e284461d823c76cf8238bdb18127.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
پژوهشهای انسانشناسی ایران
2251-8193
7
2
2018
02
20
بررسی بازتعریف گفتگومندی در آرا میخاییل باختین با نقاشیهای فتحعلی شاه در دوره اول قاجار
135
151
FA
الهه
پنجه باشی
0000-0001-5631-8622
عضو هیات علمی الزهرا
e.panjehbashi@alzahra.ac.ir
10.22059/ijar.2018.69635
مطالعه گفتگو یکی از رویکردهای مطالعه تصاویر در زمان معاصر است و از جمله موضوعاتی است که به طور عمده مورد مطالعه و بازاندیشی انتقادی واقع شده است. حضور انسان در آثار هنری در همه دورهها از موضوعات هنری بوده است. مطالعه انسان و نقش انسان در تقابل با گفتمان زیباییشناسی در آغاز قرن بیستم از نظریههای میخاییل باختین است. او شیوه مطالعاتی خود را بر مبنای انسان، خود و دیگری و گفتگوی مابین آنها قرار داده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه گفتگومندی و بررسی زمینه فکری گفتگو در آرا باختین به صورت زیرساخت نظری و در پیوند با نقاشیهای فتحعلی شاه قاجار است. فرض پژوهش حاضر تحول معانی و جایگاه گفتگو در پیوند با هنر نقاشی قاجار است که انسانمدار است. ابتدا حوزه نظری باختین و مطالعه گفتگومندی و جایگاه تکصدایی و چندصدایی مورد بررسی قرار گرفته است و بر این مبنا جایگاه آن در نقاشی قاجار با مطالعه موردی نقاشی از فتحعلی شاه قاجار تحلیل و بررسی شده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که گفتگومندی در آثار نقاشی دوره ابتدایی قاجار چگونه است؟ روش پژوهش حاضر کیفی و بر اساس روششناسی تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانهای بوده است. نتایج یافتهها حاکی از آن است گفتگوگرایی در هنر نقاشی دوران قاجار وجود داشته و به صورت عاملیتی فعال و پویا در تعامل با مخاطب به صورت تکصدایی و چندصدایی با محوریت انسان نمایان میشود. تکصدایی بیشتر از چندصدایی در نقاشیهای ابتدایی قاجار وجود داشته است.
انسان,باختین,قاجار,گفتگو,نقاشی
https://ijar.ut.ac.ir/article_69635.html
https://ijar.ut.ac.ir/article_69635_2807c1b094c514451bc4b412db7b2c6e.pdf