دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانپژوهشهای انسانشناسی ایران2251-81934120140321مطالعه پنجرههای آشپزخانههای محلة کیانشهر با دو رویکرد عکاسی و انسانشناسی7255548610.22059/ijar.2014.55486FAامیلیانرسیسیانسدانشیار گروه انسانشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران0000-0003-3060-1758مریمکمارمدرس رشته عکاسی دانشگاه شریعتیJournal Article20130522دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانپژوهشهای انسانشناسی ایران2251-81934120140321بررسی کارکردهای دینورزی صوفیانه زنان پیرو دو طریقت قادریه و نقشبندیه در شهر سقز27465548710.22059/ijar.2014.55487FAمحمد صادقفربدگروه مردمشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزبیان علاییحسینیکارشناس ارشد مردمشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزJournal Article20130529جوامع مختلف انسانی بسته به شرایط مکانی ـ زمانی و مقتضیات اجتماعی و جنسیتی، روشها و تجربههایی متفاوت در دینورزی داشتهاند؛ روشهایی که کارکردشان، تأمین بخشی از نیازهای فرهنگی ـ اجتماعی این جوامع است. دادههای حاصل از این پژوهشِ انسانشناختی بر روی زنان پیرو دو طریقت قادریه و نقشبندیه ساکن شهر سقز از توابع استان کردستان نشان میدهد که آنان توانستهاند به مدد یک ”مسلک دینی“، هم نیازهای روانی مرتبط با مفاهیم ماوراءلطبیعهشان را تأمین کنند و هم آزادیهای اجتماعی بالنسبه بیشتری در مقایسه با دیگر زنان در همان جامعه برای خود ایجاد کنند. آنان همچنین با ایجاد برخی تغییرات در شیوه اجرای مناسک، قواعد و مراسم صوفیانه، سبکی زنانه از این شیوههای دینورزی ایجاد کردهاند. محقق بیش از 18 ماه، به تناوب در مراسم و مناسک این گروه از زنان حضور داشته و از فنون پژوهش انسانشناسی شامل مشاهده، مشاهده مشارکتی و مصاحبه عمقی برای جمعآوری دادههای مورد نظر استفاده کرده است.دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانپژوهشهای انسانشناسی ایران2251-81934120140321معنای اجتماعی پول از دیدگاه زنان متأهل شهر کرج47675548810.22059/ijar.2014.55488FAشایستهمدنی لواسانیدکترای جامعهشناسی فرهنگی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه جامعهشناسیمنصوروثوقیاستاد جامعهشناسی، دانشگاه تهرانJournal Article20130424پول به عنوان یک ابزار، تمامی ابعاد زندگی را در برگرفته و بیشتر حوزههای دانش را تحت تأثیر خود قرار داده است. حوزه نفوذ پول به گونهای گسترده شده است که از کارکرد ابزاری فراتر رفته و به یک پدیده فعال و مقتدر تبدیل شده است. این پژوهش به بررسی معنای اجتماعی و نقش پول در میان زنان جامعه با هدف شناخت نقش جنسیتی پول میپردازد. روش تحقیق پدیدارشناسی جامعهشناختی است. برای نمونهگیری از 40 زن متأهل ساکن شهر کرج، بین سنین 20 تا 70 مصاحبههای عمیق گرفته شده است. یافتههای تحقیق 280 گزاره مرتبط با پول را نشان میدهد که به 52 معنا تقلیل یافتند و در ده حوزه طبقهبندی شدند. این ده حوزه عبارتاند از خوشبختی، عرف، اخلاق، زمان، بدن، دولت، بازار، دانش، روان، دین و خانه. مفاهیم به دستآمده از معنای اجتماعی پول را اینگونه میتوان برشمرد پول از دیدگاه فردی به مثابه جریان زندگی است که امیددهنده و آرامشبخش است و هرگونه نگرانی را از بین میبرد و اعتمادبهنفس میدهد. پول از دیدگاه خانواده یکی از عناصر اصلی زندگی است که از طریق کار، پسانداز، ارث، وام و توانایی زنانه با داشتن عقل معاش تأمین میشود. پول از دیدگاه فرهنگ ارگانی است که بیشترین فعالیتهای مرتبط با چهار حوزه عرف، دین، بدن و اخلاق را سامان میدهد. پول از دیدگاه حوزه عمومی ابزار قدرتمندی است که یا از سوی دولت به کار گرفته میشود و یا نقش کلیدی در بازار دارد.دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانپژوهشهای انسانشناسی ایران2251-81934120140321عاشیقهای آذربایجان در گذر تاریخ69885548910.22059/ijar.2014.55489FAمریمصبریدکترای انسانشناسی دانشگاه آکادمیک ملی علوم کشور آذربایجان (دانشکده فولکلورشناسی)Journal Article20131001ادبیات شفاهی ملتها دارای تاریخ بسیار قدیمی و وارث آفرینشی خردمندانه است که در زمانهای بسیار دور همراه با کار و فعالیتهای انسانها شروع شده و به تدریج تکوین پیدا کرده است. موسیقی یکی از ارکان مهم فولکلور به شمار میرود. مطالعه موسیقی جوامع (قومیتها) به عنوان، مطالعه موسیقی در زمینه اجتماعی و فرهنگی تعریف شده است، در این معنا این دانش ترکیبی از انسانشناسی و موسیقیشناسی است. در آذربایجان هنر موسیقی مردمی به موسیقی عاشیقی معروف است که جایگاه والایی در ادبیات شفاهی و فرهنگ این منطقه دارد و سرشار از معنویت است. عاشیقها به معنایی کاملترین هنرمندان آذربایجان هستند که توان خلق، تولید و اجرای هنرشان را توأمان دارند. این مقاله در تلاش است نشان دهد که شکلگیری و زایش هنر عاشیقی در منطقه آذربایجان با باورهای مردم، همساز و هماهنگ شده است و با سایر ساختهای اجتماعی جامعه همراهی میکند. پژوهشگر برای دستیابی به این هدف از روشهای کتابخانهای و تحلیل محتوای کیفی استفاده کرده است.دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانپژوهشهای انسانشناسی ایران2251-81934120140321رویکردی انسانشناختی به نظام طبایع چهارگانه در طب عامۀ ایران891075549010.22059/ijar.2014.55490FAعلیرضاخدامیاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد جهرمJournal Article20140620باور به وجود عناصر اربعه (آتش، آب، هوا یا باد و خاک) و اخلاط و مزاجها (صفراوی، بلغمی، دموی و سوداوی) و طبایع متناظر با آنها (گرمی، سردی، تری یا رطوبت و خشکی) همچنان از ارکان اصلی طب عامه یا مردمی در ایران محسوب میشود. پیشرفتهای چشمگیر علم پزشکی، مانع از تداوم اندیشه و رفتارهای منطبق با نظام طبایع چهارگانه نشده است. پژوهش حاضر تلاش میکند رویکردی انسانشناختی به نظام طبایع چهارگانه در طب عامۀ ایران داشته باشد. پرسش محوری پژوهش این است که ویژگیها و نسبتهای مفروض بین عناصر به ظاهر دور از هم اعم از اندامهای انسانی، گیاهان، حیوانات و فصول سال عمدتاً در قالب باورها و رفتارهای مربوط به خوراکیها نمود مییابد، چگونه قابل تبیین است؟ به کمک دادههای برگرفته از منابع و با اختیار کردن دیدگاه نظری که دورکیم، موس و لوی-استروس و نیز انسانشناسی پزشکی به روی ما گشودهاند، نشان دادهایم که نظام طبقهبندی طبایع گویای فعالیت ذهن انسانی برای درک جایگاه خود و سایر موجودات عالم و خوانشی فرهنگی از طبیعت و جهان هستی است. از سوی دیگر، دغدغه نگهداشت تعادل بین مزاجها را به بُعد باورشناختی آن مربوط دانستهایم.دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانپژوهشهای انسانشناسی ایران2251-81934120140321گیاه مردمنگاری گونههای خوراکی و دارویی مرتع دیلگان، استان کهگیلویه و بویراحمد1091295549110.22059/ijar.2014.55491FAمحمد رحیمفروزهدانشجوی دکتری علوم مرتع، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانغلامعلیحشمتیاستاد گروه علوم مرتع، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانحسینبارانیدانشیار گروه علوم مرتع، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانJournal Article20140314گیاه مردمنگاری مطالعه مواجه انسان و گیاه و یک طبقهبندی درون رشتهای در مردمنگاری است که از ویژگیهای یک پژوهش آغازگر و بسترساز برخوردار است. این مطالعه با توجه به غنای گونههای گیاهی و دانش بومی گیاهان مرتع دیلگان در استان کهگیلویه و بویراحمد را در فصلهای رویش (بهار و تابستان) سال 1392 مورد بررسی قرار داده است. دامنهای از روشهای جمعآوری اطلاعات از شیوههای ساختارمند کمی همچون پرسشنامههای طراحیشده تا روشهای کاملاً بدون ساختار کیفی همچون دیدار و گفتگوی آزاد استفاده شده است. پرسشها با محوریت گیاهان خوراکی و دارویی به صورت مصاحبه در محل زندگی عشایر و مشاهده مشارکتی در رویشگاه گیاهان صورت پذیرفته است. در این تحقیق حدود 60 گونه گیاهی شناسایی شد که دانش بومی مرتبط با 20 گونه از آنها در این مقاله تحلیل میشود. دلیل انتخاب گونههای مذکور اتفاق نظر خبرگان محلی پیرامون نام، خواص، فنولوژی، فراوانی کاربرد و مصرف آنها در میان عشایر بوده است. گیاهان بررسیشده به 9 خانواده گیاهی تعلق داشتند که در این بین خانوادههای چتریان و نعنائیان بیشترین سهم را دارا بودند. مصاحبهشوندگان از بین مصرف دارویی گیاهان بیشترین مورد را به بیماریهای گوارشی، قند، چربی خون و درمان عفونت نسبت میدادند. نتایج بررسی گویای آن است که دانش بومی عشایر منطقه مورد مطالعه پیرامون برخی گیاهان اطرافشان بسیار غنی است که تنها شامل خواص خوراکی و دارویی گیاهان نیست بلکه دربرگیرنده اطلاعاتی بسیار مفید از زیستگاه گیاهان به لحاظ ادافیکی، توپوگرافی و اقلیمی است.دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانپژوهشهای انسانشناسی ایران2251-81934120140321انسان نئاندرتال: مرگ و مرگآگاهی1311495549210.22059/ijar.2014.55492FAسمندریابکارشناس ارشد باستانشناسی موسسه آموزش عالی مارلیکحامدوحدتی نسبدانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20140614در میان رفتارهای زیستیِ زندگی انسانی که به پدیدههای فرهنگی بدل شدهاند، هیچ رفتاری به قدرت و تأثیرگذاری مرگ نبوده است. هدف اصلی پژوهش حاضر این است که به کمک شواهد باستانشناسی و انسانشناسی، آغاز احتمالی مرگآگاهی و تأثیر آن در زندگی انسان پیش از تاریخ را مشخص کند. با توجه به پژوهشها به نظر میرسد مرگآگاهی به دو مؤلفه اساسی نیاز دارد: نخست، فرآیند رشد مغز به خصوص لُبهای پیشانی و گیجگاهی و دوم مؤلفههای فرهنگی؛ هرچند اهمیت و ضرورت رشد مغز بسیار پررنگتر از مورد دوم است. از یکسو، با بررسی قالبهای درونی جمجمه انسانریختها به نظر میرسد انسان نئاندرتال دارای ظرفیتهای مورد نیاز مغزی برای مرگآگاه شدن بوده است و از سوی دیگر تدفینهای دوره پارینهسنگی میانی که به عنوان یکی از اولین پاسخها و مواجهات مهم به آگاهی از مرگ در نظر گرفته میشوند به همراه وجود شواهد مراقبت از همنوع و سایر مواد فرهنگی در ارتباط با آگاهی از مرگ و گستردگی دو بخش ذکرشده مغز درصد وجود مرگآگاهی در این انسان را افزایش میدهد.