رقصهای سنتی ارتباط عمیقی با بافت فرهنگی و مذهبی جامعه خود دارند و با عناصر زمینهای و مادی همراه هستند. هدف این مقاله، بررسی مفهوم رقص در فرهنگهای سنتی است. رقص در این فرهنگها در رابطه با مفاهیم مذهبی تعریف میشود و کاربرد پیدا میکند. در مورد رابطه رقص و فرهنگ این پرسش مطرح میشود که چرا در فرهنگ بسیاری از اقوام به موازات داشتن مذهب؛ موسیقی و رقص بومی نیز شکل گرفته است؟ حضور رقصهای سنتی در کنار یکی از عناصر اصلی جامعه یعنی مذهب نشاندهنده اهمیت رقصهای سنتی و وجود رابطهای میان رقص با دیگر ابعاد فرهنگی است. بر این اساس دیدگاه انسانشناسی عموما بر مطالعه رقصهای سنتی و فولکلوریک تأکید داشته است. ابزار تحقیق در این پژوهش کتابخانهای است و تحقیق به صورت کیفی و با تأکید بر نظریههای انسانشناختی صورت گرفته است. از منظر انسانشناسی، رقص سنتی، قبل از هر چیزی، یک رویداد آیینی است و به عنوان یک امر فرهنگی، در زمینه همان فرهنگ معنی مییابد. رقصهای سنتی شرایط اجرا و فهم خود را دارند و در بستر فرهنگی خود معنادار میشوند. نکته مهم این است که رقصهای سنتی آیینی هستند با این تفاوت که گاه در زمینه مذهبی و گاه در زمینه عرفی اجرا میشوند. در هر دوی این عرصهها، ویژگیهای فرهنگ و نظام معنایی و ارزشی بنیادین، به واسطه رقص در کالبد انسان تجلی پیدا میکند.