قبیلهگرایی، برخوردهای تعصبی میان گروههای انسانی، بروز خشونتهای وحشیانه و سرباز کردن نفرتهای ریشهدار قومی مذهبی و مواردی هستند که رسانهها صرفا به برجسته کردن آنها میپردازند، بیآنکه توضیح و توجیه عمیقی ارائه کنند. این رویدادها به شکلهای مختلف تا به امروز ادامه یافتهاند و که سبب میشود بر هر آنچه رنگ و بوی قومیت دارد، مهر بیاعتباری زده شود. برای دستیابی به تنوع زیستی در جهان لازم است رویکردی را برای بازشناختن، درک و به رسمیت شناختن کنشگران تاریخی در پیش گرفت که در هر مجموعههای اجتماعی مورد اشاره در اسناد و کتابها جایی ندارند و حتی در پژوهشهای انسانشناختی نیز به زحمت اشارهای به آنها را میتوان یافت. ما در این مقاله به دو موضوع اساسی انسانشناختی در مورد مهاجرین هزاره ساکن در ایران میپردازیم: ریشههای قومی هزارهها و زبان هزارهها. مفاهیم قومیت و زبان به عنوان دو عنصر هویتبخش یک جماعت، همواره مورد توجه پژوهشگران علوم اجتماعی و سیاسی بودهاند و مطالعه این دو میتواند به درک بهتر از این جامعه مهاجر در ایران بیانجامد و در سیاستگذاریها راهگشا باشد.