این مقاله به دنبال بررسی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی مونوریل بر حیات شهری کرمانشاه است. رویکرد نظری مقاله مبتنی بر آراء میشل دوسرتو درباب استراتژی شهرسازان و تاکتیکهای مردم در زندگی روزمره است. شهرسازان با رویکردی از بالا و انتزاعی به مداخله در شهر میپردازند. مردم نیز از طریق کنشهای زندگی روزمره و حکایتهای فضایی، شهر را برای خود قابلسکونت میکنند. روش پژوهش در این مقاله مردمنگاری است و از مشاهده و مصاحبۀ عمیق برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است. یافتهها نشان میدهند که کرمانشاه شهری تکهپاره و چندفرهنگی است که نیازمند فضای عمومی برای همبستگی اجتماعی است. محل احداث مونوریل، کریدور اصلی شهر و فضای عمومی است که نقش برجستهای در جامعه چند فرهنگی کرمانشاه دارد. مونوریل به مثابۀ دیوار سبب تفکیک بیشتر شهر و از بین رفتن فضای عمومی شده است و بخشی از آن را به نامکان تبدیل کرده است. سازه بتونیِ مونوریل کسالتبار، بیگانهکننده و یکنواخت است و امکان شکلگیری تاریخ را غیرممکن ساخته، و با عبور از کنار شکارگاه خسروپرویز و تاقبستان امکان ثبت جهانی آنها را به تعویق انداخته است. با فقیر شدن فضای عمومیِ شهر، مردم به سکنیگزینی جمعی پرداختهاند؛ تبدیل بزرگراههای شرقی و غربی شهر به پارکِ خطی و شکلگیری خودانگیختۀ بازارچه دولتآباد نمونه بارز این سکنیگزینی است.