قصههای عامیانه بخش مهمی از فرهنگ عامه را تشکیل میدهند که به دلیل دربرداشتن گنجینه عظیمی از دانش فرهنگی از ارزش بالایی برخوردار هستند؛ به ویژه آن دسته که هنوز به صورت شفاهی توسط مردم روایت میشوند، بستری مناسب برای مطالعه بن مایههای اسطورهای فرهنگ یک منطقه و نیز بررسی کهنالگوهای جمعی و قومی را فراهم میسازند. دست یافتن به الگویی کلی برای بررسی قصهها در صورت پژوهش عمیق و علمی در دادههای گردآوریشده میسر میگردد. در این مقاله، یکی از رایجترین قصههای عامیانه بخش اوز واقع در استان فارس، براساس روش پگاه خدیش که بر پایه الگوی پیشنهادی پراپ برای قصههای ایرانی تنظیم گردیده، ریختشناسی شده است و سپس با رویکرد نمادشناسی اسطورهای مورد تحلیل قرار گرفته است. نویسندگان این مقاله بر آن هستند تا ضمن ارائه الگویی پیشنهادی برای تحلیل و بررسی قصههای عامیانه، نشان دهند که چگونه میتوان از درون یک قصه به ظاهر ساده که در نقاط دورافتاده و توسط مردم عامه گفته میشود، الگوها و بنمایههای متعدد و متنوع اسطورهای را استخراج کرد و از این راه در شناخت نقاط مبهم اسطورهها و نیز نمادها گام تازهای برداشت.